دقیقا ۵ ماه پیش چنین روزی در کمال ناباوری عقد کردم(: امروز که ۵ ماه از اون روز می گذره، چند تا سفر با همسرم رفتم، بارها باهم دعوا کردیم، چندین بار قهر کردیم، مراسم های خانوادگی مختلف شرکت کردیم و من یاد گرفتم زندگی همیشه خنده نیست. همیشه هم غم نیست. همیشه بی دغدغه نیست. همیشه هم با چالش همراه نیست. خیلی چیزا با تصورات ما زمین تا آسمون فرق داره ولی هنر اینه بخوای برای کنار اومدن یا کم کردن این اختلاف بجنگی و من فهمیدم که تنها چیزی که اهمیت داره اینه که برای این جنگیدن دلیل داشته باشی. اون دلیل می تونه پررنگ کردن نقاط مثبت زندگیت باشه. می تونه نگاه کردن به اتفاقات از یه زاویه دیگه باشه، یا هر دلیل دیگه ای. اگه کسی نتونه اون دلیل رو پیدا کنه راحت وا می ده و همه چی تموم میشه. نمی گم ادم همیشه از این تموم شدن غصه ش می گیره، نه!شاید خیلی وقتا خوشحالم بشه. ولی ممکنه خیلی زود فرصت رو از خودش و طرف مقابلش بگیره.